هر که اندر موسم گل همچو گل می خواره نیست آنچنان پندار کوخود در جهان یکباره نیست نرگس صاحب نظر تا دید احوال جهان اختیارش از جهان جز مستی و نظّاره نیت تا صبا شد حلّه باف و ابر شد گوهرفشان هیچ لعبت در جهان خالی ز طوق و یاره نیست گل ز بلبل طیره شد، زان جامه برخود پاره کرد زآنکه پر گویست و او را طاقت گفتاره نیست ساغر لاله اگر بشکست بر جای خودست زانکه جای کاسه بازی مغز سنگ خاره نیست از لب سوسن چو رنگ و بوی شیر آید همی پس برای چه چو غنچه بسته در گهواره نیست؟ نسترن بر گلبن و برگ شکوفه در هوا از طریق صورت الّا ثابت و سیّاره نیست از درون پیرهن رنگی ندارد حسن گل ز آنکه او را مایۀ خوبی بجز رخساره نیست گر جهد بیرون ز سنگ خاره آتش پاره ها لاله را از سنگ خاره جسته آتش پاره نیست در میان سرو و سوسن رطل می باید گران مجلس آزادگانرا از گرانی چاره نیست کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات : شمارهٔ ۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/71576