خود تو را عادت دلداری نیست کار تو جز که دل آزاری نیست چشم تو تا که چنین ریزد خون هیچ باکیش ز بیماری نیست عشق و عاشق همه جایی هستند کار کس نیز بدین زاری نیست رخت دل زیر و زبر کردم پاک ذرّه ای صبر به دیداری نیست گفتمت نیست تو را خود غم من سخت خاموشی و پنداری نیست خود گرفتم که ترا در حق من هیچ اندیشۀ غمخواری نیست چه شود از سر بوسی برخیز در تو این قدر کله داری نیست حاصل ما ز سر زلف تو جز تیره رویی و نگوساری نیست کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات : شمارهٔ ۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/71597