من نه آنم که ز کویت بجفا بر گردم یا ز عشق تو بصر گونه بلا برگردم بیقینم که چو زلف تو نیاید بکفم نافه یی، گر بهمۀ چین و خطا برگردم جان شود قالب من و تو بر تو کر یک دم بسر کوی تو چون باد صبا بر گردم قبلۀ جان منسست آن خم ابروی بطاق زان نماز آورم او را که سزا برگردم من و برگشتن ازین قبله؟ که می فرماید؟ رخصتی بایدم از خطّ تو تا برگردم لطف از آن افزونتر؟ صورت از آن موزون تر؟ دل ازین پرخون تر؟ ایمه چرا برگردم؟ زلف و روی و لب و دندان و خط و خالش بین با کجا عشق نبازم؟ ز کجا برگردم؟ گر بشمشیر جفاهام پی جانم بزنی حاش لله که بجز گرد وفا برگردم گر تو دشنام و جفاهام از آن می گویی تا چو سخت آیدم از کوی شما برگردم از تو ما را طمع کشتن و خون ریختن است نیست ممکن که بدشنام و جفا برگردم کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/71682