مرا که زهره نباشد که در رخت نگرم بیا بگو که ز وصل تو بر چگونه خورم؟ بچشم من نرد گردت ار بسی کوشم بگرد تو نرسد چشمم ار بسی نگرم بدولت غم تو آتش دلم زنده ست ز شادی ار چه نماندست آب بر جگرم شود ز سینۀ من مهر روی تو تابان اگر چو صبح ز دست تو پیرهن بدرم حکایت غم تست ار بخانه بنشینم فسانۀ من و تست ار بکوی بر گذرم بباغبانی و اختر شناسی افتادم ز عشق روی و قدت تا برفته یی ز برم بباد قدّ تو از بس که سرو پیرایم از ارزوی رخت بس که اختران شمرم من و خیال تو زین پس، اگر بود خوابم من و حدیث تو زین پس، اگر بود خبرم چو آفتاب اگر جای بر فلک سازم دود همی غم عشقت چو سایه بر اثرم کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/71687