یاد باد آنکه حریفان همه با هم بودیم دوستانی که همه یک دل و محرم بودیم نوحریفانی پاکیزه تر از قطرۀ آب بر نشسته به گل و لاله چو شبنم بودیم هر یکی عالمی از فضل و هنرمندی و باز فارغ از نیک و بد گردش عالم بودیم هر کجا بستگی ای بود کلیدش بودیم هر کجا خستگی ای آمد مرهم بودیم در لطافت همه چون باد صباست عنان در وفا کوه صفت ثابت و محکم بودیم روز کوشش همه هم پشت جوانان بودیم شب خلوت همه یک رویه و همدم بودیم حلقه ی زلف بتان رشک همی برد زما که ز دلداری در بند دل هم بودیم هر کجا پر هنری یا سخن آرایی بود به دل ایشان نزدیک تر از غم بودیم آن چنان فارغ و آزاد بدیم از غم دل که تو گفتی که نه از عالم آدم بودیم کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/71694