منم امروز و یکی مطرب و جایی خالی شیشه یی پر ز می و صحن سرایی خالی خانه یی خرد، و لیکن چون نگارستانی خوش و از زحمت هر خانه خدایی خالی نرد و شطرنج بدست آید و در شیوۀ خویش راستی نیست هم از برگ و نوایی خالی خیز جانا و بیا تا سه بسه بنشینیم که نباشند حریفان ز بلایی خالی بوفا بر تو که تنها بخرامی زیراک نبود روی رقیبان ز جفایی خالی با تو در خلوت خواهم که کنم عشرت از آنک بر ملاعیش نباشد زربایی خالی مطرب، انصاف درین مجلس هم زحمت ماست لیک هم خوش نبود از دف و نایی خالی تا کنم بر رخ تو همچو صراحی ز شراب مغز و اندیشه زهر رنج و عنایی خالی به ادب می کنمت خدمت از آن سان که بود حرکاتم همه از چون و چرایی خالی دست مال سر زلف ار نکنم گه گاهی بود از خدمت مالیدن پایی خالی لیک اگر از سر مستی دهمت بوسه مرنج فعل مستان نبود خود ز خطایی خالی ور ببر در کشمت هست هم از جا بمرو بهر این کار بکار آید جایی خالی کمال‌الدین اسماعیل : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/71721