به نرد باختن اندر بلا و درد سرست ازو حذر کن و بگریز گر ترا بصرست صلاح خویش نگهدار و نا فلاح مجوی که در صلاح و فلاح تو نرد کینه ورست به جاه ازو خللست و به فضل ازو نقصان ازو به مال زیانست وزو به تن خطرست گهی بکوبی زانو و گه بکوبی بر درست گویی دست تو درّة عمرست گهی بخایی لبها ز بس دریغ و فسوس چنانکه گویی در زیر زخم نیشتر ست هر آن حریف که با تو بباخت دشمن شد وگر چه او ز همه دوستانت دوست تر ست گهی بنالی و گویی اگر چنین زدمی ببردمی و کنون شد که زخم من دگرست گهی بگیری و گویی مگر براید نقش گهی بدزدی و گویی حریف کور و کرست چو بنگری همه بازیت دزدی آمد و مکر چو بنگری همه گفت تو گوییا مگرست بعشرت اندر کسبست و ، کسب در عشرت نکو نباشد اگر حاصلش همه گهرست عجبّر آنکه همی نرد را هنر دانی وگرچه درّ سخن به ز نرد در نظرست اسیر و عاجز چوبی و استخوان گشتن به چشم آن که مرا و را خرد نه بس هنرست کمال‌الدین اسماعیل : قطعات : شمارهٔ ۴۱ - ایضا له گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/72836