صدرا روا مدار ز انعام خود مرا مرحوم مانده دایم و آنرا بهانه هیچ هر روز بامداد نهم رخ به درگهت یک دل پر از امید وپس آنگه شبانه هیچ چندین هزار تیر معانی ز شست طبع کردم گشاد و نامداز آن بر نشانه هیچ پنجاه سال خدمت این خانه کرده ام و امروز نیست همره من جز فسانه هیچ گر مستحقّ هیچ نیم من و آفتاب چرخ پس نیست مستحّق عطا در زمانه هیچ از طالعست این که من و آفتاب چرخ مشهور عالمیم و براین آستانه هیچ زانم همی دهی که ترا در خزانه نیست یعنی کریم را نبود در خزانه هیچ لایق بود ز نعمت تو هر که درجهان اندر میان نعمت و من بر کرانه هیچ بر منهج امید من از وعده های تو دامیست بس شگرف و در آن دام دانه هیچ در رستۀ قبول تو بازار من قویست لیکن چه حاصلست چو نارم به خانه هیچ؟ شد چون دهان دلبر من وعده های تو سرچشمۀ حیات و خود اندر میانه هیچ کمال‌الدین اسماعیل : قطعات : شمارهٔ ۷۵ - وله ایضا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/72870