ای سروری که زیبد ، کز نعل مرکب تو در دست و پای دولت، خلخال و پاره باشد خورشید چرخ پیما ، با آن شکوه و هیبت در موکب جلالت ، خود یک سواره باشد در معرضی که خشمت ، آهخت تیغ کینه زوبین تیر آرش ، یک گوشت خواره باشد در چشم عقل خصمت ، هم شوکتی ندارد چون گل بزیر دامنش ، ار صد کناره باشد پیراهنی که شاید، بالای همّتت را ماه نوش بود زه ، مهرش قواره باشد دانی که این دعاگو ، با احتیاج مفرط ار لجّۀ مطامع ، چون برکناره باشد از نوک خار سوزن ، هم عاریت نخواهد چون گل لباس عیشش، گر پاره پاره باشد با این همه معانی ، کز بام چرخ ازرق بر دختران طبعم ، اختر نظاره باشد هر تیر نکته کان جست ، از شست خاطر من بر هفت عضو اقلیم ، آنرا گذاره باشد گرفی المثل چوسفره ، از نان کنم شکم پر از احتشام طبعم ، با گوشواره باشد مپسند کز تو باشم ، من در جوال عشوه از تو دگر کسانرا ، زر در غواره باشد این بارکش دل من ، کز آهنست گویی تا چند از جنابت ، دروا چو ناره باشد گر تربیت نیاید ، چون من کسی زجودت از لطف بنده پرور ، خود کس چکاره باشد عمری بوعده بودم ، فرجام نا امیدی تاریخ خاطر من ، باری دوباره باشد نه هیچ بوی جاهی ، نه هیچ رنگ مالی محرومیی بدینسان ، بس آشکاره باشد زین لفظهای شیرین ، وین نکته های موزون کز وی چو موم گردد ، گر سنگ خاره باشد بسیار عرضه کردم ، یک جو نگردد سودم کس را درین چه تاوان؟ این از ستاره باشد ترک صداع کردم ، خاموش گشتم آری حرمان چو غالب آمد ، آنرا چه چاره باشد؟ کمال‌الدین اسماعیل : قطعات : شمارهٔ ۱۳۱ - ایضاً له گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/72927