قدری شراب از رضیّ الّدین بخواستم میداد وعده مدّتهای مدید بود ناگاه دوش وعدة خود را وفا نمود والحق ز خرّمی شب من روز عید بود دیدم غلامکی و یکی ظرف مختصر وانگه چگونه مختصری نامفید بود آبی به بوی گنده ولیکن به طعم بد بدرنگ همچو جرعۀ جام صدید بود آغشته بد به دردی و خاشاک گفتیی در بول اسب ریزۀ سرکین ترید بود گفتم همین زمان بر او باز برهلا گو این مروّت از کرم تو بعید بود این بادۀ چنین ز بتر جای آورند گفتا آری از خم خواجه حمید بود کمال‌الدین اسماعیل : قطعات : شمارهٔ ۱۶۸ - وله ایضا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/72964