ای در دعای جان تو اجرام یک زبان وی در هوای مهر تو خورشید یک دله در ظلمت حوادث عقل از برای خلق افروخته ز رای تو صد گونه مشعله از کوی آرزو بدر خانۀ کرم کلکت کشیده باشد از انعام سلسله رای تو و سپهر بهم شمع و شمعدان دست نیاز و حلقۀ تو گوی و انگله باما بوعده یی که نهادی وفا نمای دانی که نیست رسم کریمان مماطله چون من نخواهم و تو نیاری مرا بیاد کاری بود درازتر از راه قافله چون با تو از طریق مروّت من گدا بر مردمی نهادم اساس معامله چو با همه بزرگی و فرزانگی خویش لایقق بود که این کنی اندر مقابله؟ کمال‌الدین اسماعیل : قطعات : شمارهٔ ۳۰۳ - و له ایضاً گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/73099