بلبل شوریده فغان می کند شکوه ز آشوب جهان می کند دامن گل گشته ز دستش رها ناله و فریاد و امان می کند *** باد خزان پیرهن گل درید دامن گل شد ز نظر ناپدید سرو چو یعقوب از این غم خمید غصه قد سرو، کمان می کند *** خارجه در مجلس ما جا گرفت نرگس شهلا ره ایما گرفت لاله ازین داغ به دل جا گرفت عاقبت این هیز زیان می کند *** شد «پرتیوا» پی غارتگری ریخته دزدان عوض مشتری نه گل به جا ماند و نه باغی هر یک ز سو به سراغی *** دزد ز هر سوی به غارتگری خیره سری بین که چه ها می کند عارف قزوینی : تصنیفها : شمارهٔ ۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/73265