عالی رضی دین تویی آن شمع دل که هست لفظ شکرفشان تو پیرایه صواب با شمع دولت تو بر افروخت روزگار درکام آرزو چو شکر گشت صبر و صاب چون بخت در رخ تو شکرخنده زد چو صبح گو تیره شو ز غصه آن شمع آفتاب بشنو حکایتی ز شکر خوشتر و بدانک چون شمع نیم مرده نه تن دارم و نه تاب یاری که شمع مجلس انسست در جمال با من برای و شکر کرد دی عتاب جاری زبان من ز عتاب چو شکرش افتاد چون زبانه شمع اندر اضطراب تدبیر چیست کز پی تدبیر آن کنون چون شمعم اندر آتش و چون شکر اندر آب ظهیرالدین فاریابی : قطعات : شمارهٔ ۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/73470