گرتو طلبی داری ، بیداری شبها کو با ذکر خدا بودن در خلوت تنها کو آن دوست ، زِ هر ذرّه، خود را به شما بنمود در مشرق و در مغرب، یک دیده بینا کو هرچیز کزو جُستی ، بهر تو مهیا کرد تو هیچ نمی گوئی کان خالق اشیاء کو بسیار گنه کردی از حق تو نترسیدی از ترس عذاب حق ، نالیدن شبها کو چون گوئی تو یا الله ، گوئیم به تو لبّیک این بنده نوازیها ، جز حضرت ما را کو برخود نکنی رحم و من بر تو کنم رحمت دستگیر گنه کاران غیر از کرم ما کو بیننده و شنونده ،جز من کس دیگر نِه بی سمع و بصر چون من ،بیننده شِنوا کو من اوّل و من آخر ،من ظاهر و من باطن جمله منم و جز من، یکذرّه تو بنما کو از غایت پیدائی پنهان بُوَم این دانم پیدای چنان پنهان ، می گو که تو آیه کو ذات و صفت اسمم چون خلق به ظاهر کرد هرآن تو بدان بنگر ،کان مُظهِر اشیا کو ای دوست ، محیی الدّین ، می گفت که ای عاشق گر تو طلبی داری ، بیداری شبها کو عبدالقادر گیلانی : غزلیات : شمارهٔ ۶۸ - گرتو طلبی داری گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/73818