افسر شاهی نخواهم خاک پای یارکو بال گو بشکن هما ، آن سایه دیوار کو سرو را گیرم که دارد با قد او نسبتی آن گل رخساره وآن شیوه رفتار کو ورهمان گیرم که گل بار آرد وجنبد ز باد آن تبسّم گرد آن شیرین لب و گفتارکو دیده آهو اگر چه دلفریب آمد ولی آن کرشمه کردن و آن غمزه خونخوار کو وصل او دشوار و بی او زندگی دشوارتر مردن بی زخم هم ننگست و پای دار کو ای خوش آن عاشق که عشق خویش بشناسد ز یار وصل و هجر آنجا نگنجد یار کو اغیار کو جان فدایت ای که آوردی خبر زان تندخو باز پرسید از رقیبان محیی دل افگار کو عبدالقادر گیلانی : غزلیات : شمارهٔ ۶۹ - یار کو؟ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/73819