ای سرِ کویِ تو منزل گَهِ آسایشِ من خجل از مصقلۀ جودِ تو آرایشِ من همه امید به بخشودن و بخشیدنِ توست فضلِ تو کم نکند حصّه ی بخشایشِ من هم رضایِ تو خلاصم دهد از آتشِ قهر بس بود رحمت تو بوته ی پالایش من پیشِ طوفانِ قیامت چه محل خواهد داشت در دیوار عبادت ز گل اندایش من تا دلیلِ کرمت هادی بختم نشود ره به مقصد نبرد مرحله پیمایشِ من کار تقدیرِ تو دارد من و امید به تو تا چه آید زمن و کاهش و افزایشِ من زاریِ زارِ نزاریِ ستم فرسوده تو شنو ورنه که دارد غمِ فرسایش من حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/73839