مرا هاتفی داد ناگاه توبه بگو گفت استغفرالله توبه بگفتم ز می توبه کردم خدایا به رغبت، نکردم به اکراه توبه شب و روز اورادِ من توبه باشد سحرگاه توبه، شبان گاه توبه مرا گفت یاری پراکنده خو کن نگیرند از سر به هر ماه توبه اگر نشنوده توبه ی من شهنشه کنم از جوارِ شهنشاه توبه نی ام پای بندِ حطامِ مزوّر هم از مال توبه ، هم از جاه توبه کنم توبه از توبه ی سست کردن که محکم نباشد ز برناه توبه سیاهی برفت و سفیدی درآمد به تقوی کنون می دهد راه توبه نزاری ز دشمن ببر یعنی از خود به نیکی توقّع ز بدخواه توبه حکیم نزاری : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/73893