شام خطت گرفته ز صبح آفتاب را زان روز خوش نمانده جهان خراب را بر نام هیچ‌کس رقم روز خوش نبود خواندیم هر دو رو ورق آفتاب را بی‌غم نفس نمی‌کشم و جای عیب نیست گر دردکش به لای برآرد شراب را از سوختن منال چو بردی به غم پناه نسپرده کس به شعله امانت کباب را ساغر مدد ز باطن مینا طلب کند صبح است پیر و پیش قدم آفتاب را قدسی دلم خلل نپذیرد ز حادثات نتوان خراب کرد سرای خراب را قدسی مشهدی : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74034