یکی بود به نظر نیستی و هستی ما تفاوتی نبود در خمار و مستی ما به می‌پرست مزن طعنه زآنکه کمتر نیست ز می‌پرستی او خویشتن‌پرستی ما بود به دیده نادیده برگ کاه چون کوه بلند قدر نماید فلک ز پستی ما گذشت موسم اندوه و وقت عیش آمد رسید نوبت ایام تنگدستی ما عجب که روز جزا هم توان عمارت کرد خراب‌کرده عشق است ملک هستی ما قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۱۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74050