فسون ناله‌ام شب بسته خواب پاسبانش را که با هر سر نباشد آشنایی آسمانش را ز چاک سینه‌ام دل می‌کند نظاره زلفش چو مرغی کز قفس بیند به حسرت آشیانش را نوازد ظاهر و در دل خیال کشتنم دارد به حال خویشتن پی برده‌ام لطف نهانش را اسیر عشق را فرض است عزت بعد مردن هم میندازید بر خاک مذلت استخوانش را قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۳۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74068