هنوز چشم امیدم به رهگذاری هست هنوز گونه زرد مرا غباری هست نمی‌زنم مژه بر یکدگر ز حیرانی هنوز چشم مرا درد انتظاری هست حذر نکرد ز آهم سپهر و غافل از این که در میانه این گرد هم سواری هست مرا چو حادثه مخصوص گشت دانستم که روزگار مرا از من اعتباری هست ز دیده خون دلم جوش می‌زند امشب مگر بر آن سر کو چشم اشک‌باری هست؟ نصیب ما که درین گلشن آشیان داریم اگرچه خرمن گل نیست، مشت خاری هست ز موج خیز محبت برون مرو قدسی به خس گذار درین بحر اگر کناری هست قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۹۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74131