از کینه هیچ‌کس گر هم بر جبین ندید کس بر جبین آینه از خشم چین ندید از بس به سر زدم ز فراقت جدا جدا از دست، سر چه دید که از آستین ندید زین خاکدان هزار سلیمان شد و ز پی کس نقش پای مورچه‌ای بر زمین ندید این راه پرخطر به چه امید می‌رود روی تو هرکه در نفس واپسین ندید کی کم شود ز سیلی کس، تازه رویی‌ام؟ صد خشم کرد خصم و مرا خشمگین ندید قدسی ز هر دو، ملت عشق اختیار کرد بیچاره هیچ ذوق چو در کفر و دین ندید قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74190