تا لبت را میل سوی باده و پیمانه شد باده چون پیمانه از شوق لبت دیوانه شد دل چو افتاد از سر کویت جدا، شد هرزه‌گرد عندلیب یک گلستان جغد صد ویرانه شد بر گل و شمعم نظر در گلشن و محفل بس است بیش ازین نتوان وبال بلبل و پروانه شد تا ابد محروم ماند از لذت دام و قفس هرکه چون مرغ سرایی، صید آب و دانه شد بوستان عشق، آب از چشم مجنون خورده است هرکه بر سر زد گلی زین بوستان دیوانه شد قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74193