چشم ترم گهی که به آن خاک پا رسد باشد چنان که تشنه به آب بقا رسد از لذت خدنگ تو ترسم که روز حشر من کشته تو باشم و دعوای ترا رسد گل را کند ذخیره صدساله در کنار بوی خوش تو گر به مشام صبا رسد ساقی که هیچ‌کس ز می‌اش ناامید نیست ریزد به شیشه زهر چو نوبت به ما رسد قدسی مساز رنجه، دل از لاف دوستی هر بوالهوس به پایه عاشق کجا رسد قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74209