باده گر فردا خورم، عالم کنون پر می‌شود تا شده جامم تهی، صد دل ز خون پر می‌شود پیش ازان کز بیخودی بر تن درم پیراهنی عالم از رسوایی‌ام بنگر که چون پر می‌شود کی به گل‌چیدن چو بیدردان به گلشن می‌روم؟ تا مرا دامن ز اشک لاله‌گون پر می‌شود ساغرم بر کف تهی و سر پر از سودای خام حیرتی دارم که چون ظرف نگون پر می‌شود؟ چون صباح عید، رندان شیشه‌ها پر مِی کنند دیده ما هم ز خون بهر شگون پر می‌شود قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۲۱۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74242