به عزم جلوه چو آن گلعذار برخیزد نشان عافیت از روزگار برخیزد ز شوق تیر نگنجند آهوان در پوست به عزم صید چو آن شهسوار برخیزد اگر به مرده صد ساله بگذری ز لحد ز شوق روی تو بی‌اختیار برخیزد به سوی من چو گذر کرده‌ای دمی بنشین که حسرت از دل امیدوار برخیزد غم فراق تو چون تیغ بر میان بندد ز زندگانی خضر اعتبار برخیزد ز ابر دیده ازان سیل اشک می‌بارم که غیر ازان سر کو، چون غبار برخیزد به داغ عشق تو قدسی چو جان دهد، ز گلش به جای سبزه، دل داغدار برخیزد قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74253