کام جانم با من و من در پی کامم هنوز کعبه با خود دارم و در قید احرامم هنوز کی رسد در عشق، لاف پختگی کس را، که من همچو خاکستر ز آتش زادم و خامم هنوز مستی حیرت مرا محروم کرد از ذوق وصل یار در آغوش و من مشتاق پیغامم هنوز از تپیدن‌های دل دانم که بعد از مرگ هم وام باید کرد از سیماب، آرامم هنوز ذوق آغاز محبت بین، که در راه طلب صرف شد عمر و به شوق اولین گامم هنوز زانکه بودی مجلس افروزم، شد ایامی و هست صبح صادق خوشه‌چین از خرمن شامم هنوز اول بزم و مرا ساغر ز زهر رشک پر تا چه خون دل دهد ساقی در انجامم هنوز میل خاطر، آفت بال است صید عشق را قدسی از قیدم رها کردند و در دامم هنوز قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۲۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74319