عشق خواهی، خنده را بر لب کش و دلتنگ باش آشتی کن با غم و با عافیت در جنگ باش دشمن خود باش، اما دوست شو با دیگران بر سر یاران گل و بر شیشه خود سنگ باش عشق خواهی، بی شکستی کی شود کارت درست در کف معشوق دل، بر روی عاشق، رنگ باش پهلوی مجنون رو و فارغ نشین از ننگ و نام شهر بر دیوانه صحرانشین گو تنگ باش اهل مجلس را به هر نوعی که باشد، می نواز بر لب ساقی می و در دست مطرب چنگ باش باعث اندوه و شادی، اختلاط مردم است آشنا با کس مشو، فارغ ز صلح و جنگ باش شوق هرجا مجلس‌آرایی نماید، باده شو عشق هرگه نغمه‌پردازی کند، آهنگ باش قرب و بعد آرزو دارند هریک لذتی در بیابان طلب، گه گام و گه فرسنگ باش قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۳۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74334