نیافت منصب پروانه چراغم شمع شبی نکرد درین کلبه، کار داغم شمع ز عکس گل، در و دیوار در چراغان است شب از برای چه آرد کسی به باغم شمع برای آنکه به پروانه نسبتی دارم به صد دلیل کند هر طرف سراغم شمع ز رشک شعله و پروانه داغم و هر شب بود فتیله روشن، برای داغم شمع نخورده‌اند حریفان بزم بر طبعم ز هرزه‌سوزی خود کرده بی‌دماغم شمع چراغ مجلس من تا ز نور طلعت کیست؟ که عاشق است چو پروانه، بر چراغم شمع قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۳۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74351