عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سوختم هرکسی از داغ سوزد، من ز مرهم سوختم خنده‌های شادی گل در چمن داغم نکرد غنچه را دیدم غمی دارد، ازان غم سوختم در محبت شعله افزون گردد آتش را ز آب تا چو شمعم بود در هر قطره‌ای نم، سوختم بس که دارم ذوق غم، هرجا که دیدم ماتمی‌ست من در آن ماتم، فزون از اهل ماتم سوختم قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۳۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74384