در بزم طرب، باده نابی نکشیدیم لب خشک شد و منت آبی نکشیدیم چون مور ضعیف از عقب شاهسواران گامی ندویدیم و رکابی نکشیدیم بر خلد گذشتیم و نکردیم نگاهی در میکده مردیم و شرابی نکشیدیم همراه نسیم سحری عمر به سر رفت از روی گلی، طرف نقابی نکشیدیم بستیم ز احوال دو عالم لب پرسش منت ز کس از بهر جوابی نکشیدیم بر سینه ز بس داغ بهشتی‌صفتان بود در دوزخ جاوید، عذابی نکشیدیم قدسی چو شب و روز به رویت نگران بود در چشمش ازان سرمه خوابی نکشیدیم قدسی مشهدی : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۳۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74392