زبان گداختم و راز عشق سر کردم فتیله را چو فکندم، چراغ برکردم یکی‌ست چشم و قدم در رهش، وگرنه چرا شکستم آبله پای و دیده تر کردم؟ غم ندامت مرغ چمن ز من پرسید که عمر در سر افغان بی‌اثر کردم به دل جفای تو چندان که بیشتر دیدم به سینه مهر و وفای تو بیشتر کردم نظر به روی گل و لاله‌ام دریغ آید ز دیده‌ای که به روی بتان نظر کردم کباب سوخته قدسی نمی‌دهد خوناب علاج خون دل از آتش جگر کردم قدسی مشهدی : غزلیات : شمارهٔ ۳۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/74423