از چاک دلم خنده غمآلود برآید
آری، که ز ماتمکده خشنود برآید؟
من صبح و تو خورشید چو خواهی که نمانم
نزدیکتر آ، تا نفسم زود برآید
نقش قدم ناقه بود کوکب مسعود
آن را که درین بادیه مقصود برآید
قدسی مشهدی : مطالع و متفرقات : مطالع و متفرقات : شمارهٔ ۳۳
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/74525