الهی در دل دوستانت نور عنایت پیداست و جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست چون تو مولا کراست ؟ چون تو دوست کجاست ؟ هر چه دادی نشان است و آیین فرداست، آنچه یافتیم پیغام است و خلعت بر خاست، نشانت بیقراری دل و غارت جان است و خلعت وصال در مشاهده جمال. روزی که سر از پرده برون خواهی کرد دانم که زمانه را زبون خوآهی کرد گر زیب و جمال از این فزون خواهی کرد یارب چه جگر هاست که خون خواهی کرد خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه : مناجات شمارهٔ ۲۴۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/75723