دل بردی و دین رواست اینها ای جان جهان چهاست اینها بندم ز غمت جدا شد از بند از جور و ستم جداست اینها گفتی دهمت هزار دشنام دشنام مگو دعاست اینها خاک ره و گرد پاش گرد آر ای دیده که توتیاست اینها بر روی تو خال های مشکین بر دل همه داغ هاست اینها چشم خوش و خال خوش خط خوش از جمله بتان کراست اینها دل شد ز کمال غایب و عقل گر نیست به تو کجاست اینها کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/75890