ای ز صد گلبرگ نازکتر تنت بر تو لرزانتر گل از پیراهنت از صبا چندان نشد بوی تو فاش پیرهن کرد این خطا در گردنت کار خاک پایت حق و ملک دیده هاست اور چند پوشد حق مردم دامنت خط چه حاجت حجت حسن ترا روی چون مه بی دلیل روشنت خرمن مشک است زلفت گرد ماه خال مشکین دانه ای از خرمنت جان به تن می آید و دل می رود از خرامان آمدن وز رفتنت عقل و دین می خواست چشمت از کمال هر دو بردی چیست دیگر با منت کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/75947