خیال روی او در دیده نور است مخوانش دل که از دلبر صبور است به آن رخ میکند دعوی خویشی به تابان و لیکن خویش دور است میان نیستی دیدیم و هستی میان بار ما خیر الأمور است مرا با آن بهشتی رو به آتش سلاسل خوشتر از گیسوی حور است کمال این یک غزل گوباش کوتاه ز کوتاهی چه نقصان زېور است کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/75992