غم عشق را هیچ تدبیر نیست بجز وصل و آنچز به تقدیر نیست به قتل محبان فا مانع است و گر نه ز محبوب تقصیر نیست گرفتم که بر دل زدی ناوکم دریغیت هیچ آخر از تیر نیست رها کن سر زلف در دست دل که دیوانه را به ز زنجیر نیست مکن صوفیا ذکر خلوت به من که بیشم سر زهد و تزویر نیست به پاکی و روشندلی ای جوان می سالخورده کم از پیراه نیست به مقصد قدم زودتر به کمال که جز آنت از دست تأخیر نیست کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76071