ما عاشقیم و رند، خرابات گوی ماست روی شرابخانه و عشرت بوی ماست ای شیخ اگر به صومعه ها دارو گیر نیست ا مارخانه ها همه پر های و هوی ماست ما با کسی نگفته حدیثی میان شهر هر جا که مجمعی ست همه گفتگوی ماست ما را به رنگ و بوی جهان التفات نیست گلزار دمر اگر چه پر از رنگ و بوی ماست آبی کز آن حیات ابد بافت جان خضر از ما بجو که رشحه رشیع سبوی ماست گفتی شرابخوارگی و عشق خوی تست آری شرابخوارگی و عشق خوی ماست کردم ز دوست آرزونی گفت ای کمال بگذر ز آرزو اگرت آرزوی ماست کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۲۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76106