من به شطرنج غمت جان و جهان خواهم باخت آن دو رخ دیده ام این بار روان خواهم باخت باختم عشق به آن روی و دلم برد ز دست تا برد بار دگر باز همان خواهم باخت شب چو بازم به رفیقان خود انگشترنی به خیال لبه آن تنگه دهان خواهم باخت چو رسن باز که بازد سر و جان هم بر سر من به زلفت سر و جان نیز چنان خواهم باخت زلفش آمد که به سودازدگان کج بازد ابرویش جسته که من کجتر از آن خواهم باخت به میان و دهن ننگ نو از بیم رقیب بعد از امروز نظرهای نهان خواهم باخت گرچه بسیار سر و جان به تو در باخت کمال من زخجلت که کم است آن در جهان خواهم باخت کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76124