بادی که نیست از سر کوی تو نیست باد دور هست و نیست همره بوی نو نیست باد تا هست در با اثر حسینی و نیست باد آشفته سلاسل موی تو نیست باد هر کس کهیافت بوی تو آنگه ز شوق آن چون باد نیست در تک و پوی تو نیست باد گو شو خراب خانه چشمم ز سیل اشک چشمی که هست بر لب جوی تو نیست باد رفتم به باغ بی تو و گفتم به باغبان هر گل که هست بر لب جوی تو نیست باد تو دیر ز میکده ای رند درد نوش زاهد که سنگ زد به سبوی تو نیست باد گر گوییم کمال ز من حاجتی بخواه گویم رقیب از سر کوی تو نیست باد کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۳۲۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76188