ذکر مه کردم شبی روی توأم آمد باد شب کردم به دل با سر زلفت فتاد بیاد گر نمائی با دو دال زلف قد چون الف هر کجا در عشق مظلومیست یابد از تو داد دور بادا از دو زلفت دست ما سودانیان یا کسی انگشت بر حرف تو نتواند نهاد گفته بودی چون کنی یادم شود درد تو کم تا چنین کردیم گفتی آن زبادت شد زیاد با خیال آنکه دوزد چشم بر رویت کمال یک به یک دوشینه سوزنهای مژگان آب داد کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۴۲۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76285