عاشقان طالب و صاحب نظران در کارند عاقلانه بیخبر و بیخبران هشیارند خفته صبح ازل رفت پس پردہ خواب تا شبانگاه ابه زنده دلان بیدارند موسی از طور تجلی ار نی گفت و گذشت همچنان اهل نظر منتظر دیدارند ز آفتاب رخت آنها که نمودند طلوع گاه مستغرق نورند و گهی در نارند دود سودای تو در خاطر ما تنها نیست که برین آتش ازین سوختگان بسیارند حکم بر ظاهر پوشیده روان تا نکنی که درین خرقه بسی صورت و معنی دارند با خیال رخ زیبای تو اصحاب کمال طوطیانند که از آینه در گفتارند کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۴۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76326