کدام ناز و تنعم به ذوق آن برسد که بوی بار به باران مهربان برسد دلی که بی در وصلش میان بحر غم است امیدوار چنانم که بر کران برسد زهی خجسته زمانی و وقت میمونی که از تو مژده وصلی بگوش جان برسد قدم به کلیه ما رنجه کن شبی ای ماه کز آن شرف سر عاشق به آسمان برسد ز دولت تو همین آبرو بی است مرا که بر جبینم از آن خاک آستان برسد هنوز مهر سگانت ز دل برون نکنم اگر ز زخم تو در دم به استخوان برسد کمال روز ملاقات دوستان گونی چو بلبلیست که ناگه به گلستان برسد کمال خجندی : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۴۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76339