همیشه افسر فرماندهی بر سر نمی‌ماند اگر ماند دمی ماندم دم دیگرْ نمی‌ماند به شکر سلطنت منما عدول از عدل در عالم که این ملک و اساس و کشور و لشکر نمی‌ماند ز دست دار و گیر خلق بهر منصوب و مکنت جهان آسوده یک ساعت ز شور و شر نمی‌ماند ز فتواهای ناحق عنقریسست اینکه در عالم که اسم و رسمی از آئین پیغمبر نمی‌ماند ز ملک و مال این ویرانسرای عاریت بگذر ز نام نیک چیزی در جهان بهتر نمی‌ماند به بذل و بخش خود منمای پروا از تهیدستی سخاوت پیشه در آفاق هرگز در نمی‌ماند خوشم زین منزلت (صامت) که در عالم به جای من اساس و فرش و نقد و جنس و سیم و زر نمی‌ماند صامت بروجردی : غزلیات : شمارهٔ ۴۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76675