ز بسکه در غم روی تو انتظار کشیدم قلم به صفحه عشاق روزگار کشیدم شدم ز صافی طینت چنان به پرتو عشقت که مهره را به سلوک از دهان مار کشیدم ز بیم خواهش بی‌جا که از وصال تو می‌کرد پی مواخذه منصور دل بدار کشیدم شدم تسلی حام می و محبت دیگر که مهره را به سلوک از دهان مار کشیدم ز بیم خواهش بی جا که از وصال تو می‌کرد پی مواخذه منصور دل بدار کشیدم ز زیر پر ننمودم سری برون همه عمر نه زحمت دی و نه منت بهار کشیدم شدم تسلی جامی و محبت دیگر نه شور باده نه درد سر خمار کشیدم مران مراد گرای باغبان ز ساحت گلشن که من کلام حقیقت زنیش خار کشیدم از آن زمان که شدم (صامتا) مصاحب عزلت عروس لذت کونین در کنار کشیدم صامت بروجردی : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76688