دریغ و درد که نگذاشتند جان پدر تن مبارکت از آفتاب برادرم نداد شمر امان کز رخت نگاهی سیر برای توشه شام خراب برادرم اگر به خواب رود بی‌تو دیده‌ام امشب دگر ز روز جزایش ز خواب برادرم مرا که سوختن دل به اختیاری نیست چگونه از سر آتش کباب بردارم برای گریه اگر کوفیان مجال دهند بنای عالم امکان ز آب بردارم اگر به شام یزیدم به نزد خود طلبد چگونه پاسوی بزم شراب بردارم کنم حکایت چوب و لب حسین (صامت) به روز حشر چو سر از تراب برادرم صامت بروجردی : کتاب المراثی و المصائب : کتاب المراثی و المصائب : شمارهٔ ۷ - زبان حال حضرت سکینه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/76755