مرا دلیست که از بار بار میطلبد بسوز سینه انگار بار می طلبد مرا دلیست که گر مست باشد و هوشیار زمست خواه ز هشیار بار می طلبد بکنج صومعه هوشیار در طلب نه و مست فتاده بر در خمار یار می طلبد از طرف بر در و دیوار کعبه اوست مراد که عاشق از در و دیوار بار می طلبد نخواست جنت اعلى و حور صاحب طور زیار طالب دیدار بار می طلبد به شاخسار طلب عندلیب شب نشسته با دل بیدار بار می طلبد همه شب دو کون طالب گلزار جتند و کمال از بوستان و گلزار بار می طلبد کمال خجندی : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۵۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77028