آن ترک مست بین که چها می کند دگر هرگز وفا نکرد و جفا می کند دگر چشمش که کافریست چه کافر که عین کفر آهنگ و عزم کشتن ما می کند دگر باد صبا بشوق ز دست خیال او پیراهنی که داشت قبا می کند دگر زنهار ازین زمانه بیدادگر مرا کز بار و شهر خویش جدا می کند دگر مسکین کمال از سر صدق و صفای دل جائرا فدای عهد و وفا می کند دگر کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۵۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77085