کشت چشم توأم به شیوه و ناز نظری سوی کشتگان انداز خستگانرا به پرسشی دریاب به بیدلانرا به وعده های بنواز دل بیچاره شد ز هجر تو خون چاره کار او به وصل بساز امشب افکن ز روی خویش نقاب شمع مجلس ز شرم گر بگداز ما گدائیم و مفلس و نو کریم ما غریبیم و تو غریب نواز از تو سر گر طلب کنند ای دل جان بنه بر سر و روان در باز عاقبت زلف او بدست آری گر بیابی کمال عمر دراز کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۶۰۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77123